loading...
وبلاگ رسمی جاوید ستوده
جاوید بازدید : 56 1393/01/08 نظرات (0)

یه روز یکی از گاوهای یک کشاورز پاش میشکنه دیگه نمی تونه بلند شه

کشاورز دامپزشک میاره.

دامپزشک میگه:
” اگه تا 3 روز گاو نتونست رو پاش وایسته گاو رو بکشید “

گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه:
“بلند شو بلند شو”

گاو هیچ حرکتی نمیکنه…

روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه:
” بلند شو بلند شو رو پات بایست”

بازگاو هر کاری میکنه نمیتونه وایسته رو پاش

روز سوم دوباره گوسفند میره میگه:
“سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه و نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته باید کشته شی “

گاو با هزار زور پا میشه..

صبح روزبعد کشاورز میره در طویله و میبینه گاو رو پاش وایساده از خوشحالی بر میگرده

میگه:

” گاو رو پاش وایساده ! جشن میگیریم …گوسفند رو قربوني كنيد… “

جاوید بازدید : 56 1393/01/08 نظرات (1)

گفتم: «لعنت بر شیطان»!
لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد:

 

«نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز. در ضمن این قدر مرا لعنت نکن!»
گفتم: «پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام کنم؟»
در حالیکه دور می شد گفت: «من پیامبر نیستم جوان…

افزایش بازدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 723
  • کل نظرات : 39
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 59
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 68
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 97
  • بازدید ماه : 1,040
  • بازدید سال : 6,976
  • بازدید کلی : 544,610